لغتنامه دهخدا
نقاف . [ ن َق ْ قا ] (ع ص ) مرد دوراندیش پایان کار نگرنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || خواهنده ٔ به ستوه آرنده یا حریص بر سؤال . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سائل مبرم یا حریص بر سؤال .(از اقرب الموارد) (از المنجد). و هی نقافة. (از اقرب الموارد) (منتهی ال