نقشۀ برجستهrelief mapواژههای مصوب فرهنگستاننقشهای که پستیوبلندیهای یک ناحیه را با برآمدگی و فرورفتگی نسبی سطح نقشه منعکس میکند
نقشهلغتنامه دهخدانقشه . [ ن َ ش َ / ش ِ ] (اِ) صفحه ٔ کاغذی که در روی آن شکل و صورت چیزی را رسم کرده می نمایانند و خاکا و خاکه و کالو و ورنداز و کالوب و کارنامه و گرنامه و نمونه نیز گویند. (ناظم الاطباء). طرحی که مهندس یا طراحی از چیزی تهیه و بر صفحه ٔ کاغذ ر
نقیصهلغتنامه دهخدانقیصه . [ ن َ ص َ / ص ِ ] (از ع ، اِ) نقیصة. عیب . منقصت . آهو. کم بود. کماسی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نقیصة شود. || بهتان . (ناظم الاطباء).- نقیصه گفتن ؛ بهتان گفتن . (ناظم الاطباء).
نقیصةلغتنامه دهخدانقیصة. [ ن َ ص َ ] (ع اِ) سخن چینی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سخن چینی در میان مردم . (ناظم الاطباء). وقیعة. (از اقرب الموارد). || عیب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || خوی زشت یا سست . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خصلت بد و سست و زشت خوئی . (ناظم
نقشهفرهنگ فارسی عمید۱. طرحی از یک منطقه که روی سطح صافی ترسیم میشود.۲. تصویری از یک بنا یا ماشین یا چیز دیگر که باید ساخته شود.۳. طرح و صورت کار.۴. [مجاز] عمل پیشبینیشده.
contourدیکشنری انگلیسی به فارسیکانتور، حد فاصل، محيط مرئي، نقشه برجسته، خط فاصل درنقشه های رنگی، نقاشی کردن
محيطدیکشنری عربی به فارسیمحيط , محيط دايره , پيرامون , محيط مرءي , خط فاصل درنقشه هاي رنگي , نقشه برجسته , نقاشي کردن , طراحي کردن , اقيانوس , دوره , حدود , فرا گرفتن , محاصره کردن , احاطه شدن , احاطه
نقش تزیینی برجستهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل یینی برجسته، گل برجسته، ریلیف، نقشۀ برجستهنما، کاشی برجسته تراش حک، نقش حکاکی، برجستهکاری، برجستهنمایی حکاکی ◄کندهکاری منبتکاری، معرق