نقطهگذاری 2punctuation 2واژههای مصوب فرهنگستانبه کار بردن نشانههای قراردادی برای نشان دادن وقف و مکث و تغییر لحن در جمله
نقطه گذاریفرهنگ فارسی معین( ~. گُ) [ ع - فا. ] (حامص .) 1 - نقطه گذاشتن ، اعجام . 2 - جدا کردن جمله ها و عبارت ها به وسیلة نقطه ، ویرگول و غیره .
نقطهگذاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه اری، نقطه سرسطر، ویرگول، کاما، علامت تعجب، علامت سوأل پرانتز، ابرو، آکلاد، پریم اعجام، اِعراب، علامتگذاری مَد، سرکش، فتحه، کسره، ضمه
نقطۀ نولneutral point 2واژههای مصوب فرهنگستاننقطهای با ولتاژی معادل ولتاژ نقطۀ اتصال مقاومتهای غیرواکنشی به پایانههای اصلی سامانه متـ . نقطۀ خنثی 2
معجمفرهنگ فارسی معین(مُ جَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - حرف نقطه دار. 2 - کتاب لغت . 3 - رفع اتهام شده . 4 - مرتب به ترتیب حروف تهجی .
اوج 3climaxواژههای مصوب فرهنگستان[زیستشناسی] مرحلۀ نهایی یک توالی/ پیآیی که به تعادل و پایداری نسبی رسیده است [سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] لحظهای که کنش نمایش به بالاترین حد خود میرسد و سرنوشت قهرمان داستان مشخص میشود متـ . نقطۀ اوج 2
نقطهگذاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه اری، نقطه سرسطر، ویرگول، کاما، علامت تعجب، علامت سوأل پرانتز، ابرو، آکلاد، پریم اعجام، اِعراب، علامتگذاری مَد، سرکش، فتحه، کسره، ضمه
نقطهگذاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه اری، نقطه سرسطر، ویرگول، کاما، علامت تعجب، علامت سوأل پرانتز، ابرو، آکلاد، پریم اعجام، اِعراب، علامتگذاری مَد، سرکش، فتحه، کسره، ضمه