نقطۀ انفجارshotpoint, source point, SP 3واژههای مصوب فرهنگستانمحلی که چشمۀ لرزه در آن واقع شده است متـ . چشمهگاه
نقطه نقطهلغتنامه دهخدانقطه نقطه . [ ن ُ طَ / طِ ن ُ طَ/ طِ ] (ص مرکب ) خال خال . پر خال و نقط : گر ز نصرت نه حامله است چرانقطه نقطه است پیکر تیغش . خاقانی .- <span clas
نقطهبهنقطهpoint-to-pointواژههای مصوب فرهنگستانویژگی ارسال نشانکها از یک نقطۀ مبدأ به یک نقطۀ مقصد
فاصلۀ میانچشمهایshotpoint intervalواژههای مصوب فرهنگستانفاصلۀ دو نقطۀ انفجار مجاور یا فاصلۀ مرکزهای دو آرایۀ چشمۀ مجاور از یکدیگر