نمازلغتنامه دهخدانماز. [ ن َ ] (اِ) خدمت و بندگی . (جهانگیری ) (رشیدی ) (انجمن آرا). خدمتکاری . (غیاث اللغات ) (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). بندگی . اطاعت . فرمان برداری . (برهان
چار تکبیر کردنلغتنامه دهخداچار تکبیر کردن . [ ت َ ک َ دَ ](مص مرکب ) نماز جنازه کردن . (آنندراج ) : هر که در میدان عشق نیکوان گامی نهادچارتکبیری کند بر ذات او لیل و نهار. سنائی .قبله ٔ رو
چار تکبیر گفتنلغتنامه دهخداچار تکبیر گفتن . [ ت َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) نماز جنازه کردن . (آنندراج ). || کنایه از ترک کردن همه چیز را. (آنندراج ). و رجوع به چار تکبیر زدن و چار تکبیر کردن
چارتکبیرلغتنامه دهخداچارتکبیر. [ ت َ ] (اِ مرکب ) نماز میت درمذهب اهل سنت . نماز جنازه . نمازی در مذهب اهل سنت وجماعت . نمازی که بمذهب اهل سنت بر جسد میت گزارند. نماز مخصوص جنازه که
چار تکبیر زدنلغتنامه دهخداچار تکبیر زدن . [ ت َ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از نماز جنازه هم هست که بعد از آن میت را وداع کنند. (برهان ). نماز جنازه کردن زیرا که در نمازجنازه چهار تکبیر مقر
چهار تکبیر زدنلغتنامه دهخداچهار تکبیر زدن . [ چ َ / چ ِ ت َ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از گزاردن نماز بر جنازه ٔ اموات است . (از انجمن آرا). گزاردن نماز میت . مراد تکبیرهاست که در نماز میت