لغتنامه دهخدا
نماندن . [ ن َ دَ ] (مص منفی ) رفتن . اقامت نکردن . دوام نیاوردن . مقابل ماندن . || مردن . درگذشتن . (یادداشت مؤلف ) : چون عم او اردشیر که جای پدرش گرفته بود نماند. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ). در آن وقت که حالت شیخ به کمال رسیده بود و پیر ابوالفضل حسن نما