نمونلغتنامه دهخدانمون . [ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (نف ) نماینده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هادی . دلیل . (ناظم الاطباء).- رهنمون ؛ هادی راه . (ناظم الاطباء). راه نماینده . راهنمای . رهنما. || نشان
نمونفرهنگ فارسی عمید۱. نماینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): رهنمون.۲. [قدیمی] اشاره؛ رمز.۳. [قدیمی] مثل؛ مانند.