نمشهلغتنامه دهخدانمشه . [ ن َ م ِ ش َ / ش ِ ] (اِ)به معنی عقیده و اعتقاد باشد. (آنندراج ). همان نمشته لغت برساخته ٔ دساتیر است که بدین صورت مؤلف آنندراج از برهان قاطع نقل کرده است . رجوع به نمشته شود.
نیمسایهpenumbraواژههای مصوب فرهنگستان[فیزیک- اپتیک] قسمتی از سایه که فقط با بخشی از چشمۀ نور روشن شده است [نجوم] 1. ناحیهای که در هنگام گرفت در تاریکی جزئی اطراف سایه است 2. ناحیهای از هر لکۀ خورشیدی که تیرگی کمتری دارد و ناحیۀ تیرۀ مرکزی را احاطه کرده است
چتربالپَری نمایشی،چتربال نمایشیparagliding aerobaticsواژههای مصوب فرهنگستانیکی از مواد چتربالپَری که در آن شرکتکنندگان به حرکات نمایشی و جولان هوایی میپردازند
نمایشیلغتنامه دهخدانمایشی . [ ن ُ / ن ِ / ن َ ی ِ ] (ص نسبی ) درخور نمایش . اهل نمایش . (یادداشت مؤلف ).
نمچهلغتنامه دهخدانمچه . [ ن َ چ َ / چ ِ ] (اِخ ) در اصطلاح عثمانیان ، آلمان . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نمسه شود. || اطریش . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نمسه شود.
اوینهلغتنامه دهخدااوینه . [ اُ ی ْ ن َ ] (اِ) ذرع اهالی نمسه (اتریش ) راگویند و معادل است با دوازده گره . (ناظم الاطباء).