نینیالغتنامه دهخدانینیا. (اِ) به لغت سریانی ، نانخواه . تخمی که بر روی خمیر پاشند. اجواین . (برهان قاطع). زنیان . (جهانگیری ) : پدرم بس که نینیاخور شدشکم او ز نینیا پر شد.؟ (ازجهانگیری ) (از رشیدی ).
اننالغتنامه دهخدااننا. [ اِن ْ ن َ ] (ع ) مرکب از اِن ، یکی از حروف مشبهة بالفعل و نا، ضمیر متکلم معالغیر. بدرستیکه ما. همانا ما.
تن تننالغتنامه دهخداتن تننا. [ ت َ ت َ ن َ ] (اِ مرکب ) تن تن . تن تنن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به این دو کلمه شود. || وزن اجزای آواز. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به تن تن شود.