نهنگلغتنامه دهخدانهنگ . [ ن َ هََ ] (اِ) تمساح . (برهان قاطع) (السامی ) (دهار) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (نصاب ) (منتهی الارب ). فرس البحر. اسب آبی . (یادداشت مؤلف ). جانوری است معروف که در دریا در میان ماهیان بحری به منزله ٔ شیر است در صحرا و بیشه و بنابراین صاحب مؤیدالفضلا گفته که شیر آبی است
نهنگلغتنامه دهخدانهنگ . [ ن َ هََ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باباجانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان . در 12 هزارگزی مشرق ده شیخ ، در منطقه ٔ کوهستانی گرمسیری واقع است و 150 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ زمکان ، محصولش جو و لبن
هوةدیکشنری عربی به فارسیشکاف , وقفه , فرق بسيار , پرتگاه عظيم , وال , نهنگ , عظيم الجثه , نهنگ صيد کردن , قيطس
نهنگلغتنامه دهخدانهنگ . [ ن َ هََ ] (اِ) تمساح . (برهان قاطع) (السامی ) (دهار) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (نصاب ) (منتهی الارب ). فرس البحر. اسب آبی . (یادداشت مؤلف ). جانوری است معروف که در دریا در میان ماهیان بحری به منزله ٔ شیر است در صحرا و بیشه و بنابراین صاحب مؤیدالفضلا گفته که شیر آبی است
نهنگلغتنامه دهخدانهنگ . [ ن َ هََ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باباجانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان . در 12 هزارگزی مشرق ده شیخ ، در منطقه ٔ کوهستانی گرمسیری واقع است و 150 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ زمکان ، محصولش جو و لبن
نهنگلغتنامه دهخدانهنگ . [ ن َ هََ ] (اِ) تمساح . (برهان قاطع) (السامی ) (دهار) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (نصاب ) (منتهی الارب ). فرس البحر. اسب آبی . (یادداشت مؤلف ). جانوری است معروف که در دریا در میان ماهیان بحری به منزله ٔ شیر است در صحرا و بیشه و بنابراین صاحب مؤیدالفضلا گفته که شیر آبی است
نهنگلغتنامه دهخدانهنگ . [ ن َ هََ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باباجانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان . در 12 هزارگزی مشرق ده شیخ ، در منطقه ٔ کوهستانی گرمسیری واقع است و 150 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ زمکان ، محصولش جو و لبن