نهصدگویش خلخالاَسکِستانی: nâ sad دِروی: nâ sad شالی: nâ sad کَجَلی: nö sad کَرنَقی: ne sad کَرینی: no sad کُلوری: nâ sad گیلَوانی: nâ sad لِردی: no sad
ابعاد نهاییfinished size, neat size, finished measure, net measure, net size, target sizeواژههای مصوب فرهنگستانابعاد چوب پس از ماشینکاری
نه پشت دیوار ماnot in my backyard, NIMBYواژههای مصوب فرهنگستانباوری عمومی که بر پایۀ آن مردم خواهان دفع پسماندهای تولیدشده هستند مشروط بر آنکه محل دفع در نزدیکی ملک آنها نباشد
پشت و پناهلغتنامه دهخداپشت و پناه . [ پ ُ ت ُ پ َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) مددکار. یاریگر. حامی . ظهیر. ثِمال . (مهذب الاسماء) : بهر کار پشت و پناهم توئی نماینده ٔ رای و راهم توئی . فردوسی .بیامد ترا کردپشت و پناه کنون زو چه دیدی که