نوازندگیلغتنامه دهخدانوازندگی . [ ن َ زَ دَ / دِ ] (حامص ) نواختن ساز. (ناظم الاطباء). عمل نوازنده ٔ آلات موسیقی . || خوشامدگوئی . مهربانی . (ناظم الاطباء). نوازشگری . مکرمت . ملاطفت : به ساز جهان برد سازندگی نوائی نزد جز نوازندگی
نوازندهلغتنامه دهخدانوازنده . [ ن َ زَ دَ / دِ ] (نف ) که نوازد. (یادداشت مؤلف ). که نوازش می کند. (ناظم الاطباء). آنکه نوازش و مهربانی می کند. (فرهنگ فارسی معین ). که به زیردستان شفقت و عطوفت و مهربانی کند : نوازنده ٔ مردم خویش باش
عادی 1ordinario (it.), ordinary, ord.واژههای مصوب فرهنگستاندستور و شیوهای برای بازگشت به شیوۀ عادی نوازندگی بعد از قسمتی که در آن از فن نوازندگی خاصی استفاده شده است