نودندانلغتنامه دهخدانودندان . [ ن َ / نُو دَ ] (ص مرکب ) طفلی که دندان نو برآورده باشد. (آنندراج ). کودکی که به تازگی دندانهای پیشین وی درآمده باشد. (ناظم الاطباء). کنایه از خردسال و اندک سال : با زباندانی پیر خردش عقل کل کودک نود
دندانیلغتنامه دهخدادندانی . [ دَ ] (ص نسبی ) منسوب به دندان :- دندانی کردن چیزی را ؛ دندان در آن فروبردن . گاز زدن چنانکه سیب را.- || شرمنده کردن . (آنندراج ) (غیاث ) (از مجموعه ٔ مترادفات ص 134). شرم زده کردن . شرمگین ساختن . (ن