فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: مادۀ آلی
شن، نورانی، منور، مشعشع، مشتعل، فروزان، افروزنده
آفتابگیر، آفتابی، نوردار، نورباران
براق، صیقلی، دارای جلا، مثل آینه، اطلسی، متالیک، جلادار، منعکسکنندۀ نور
تابان، تابناک، مشعشع، رخشان، انور، کورکننده، درخشنده، عالمتاب، پرتوزا، رادیواکتیو، درخشان
جلی، متجلی، منیر، ساطع، وهاج، بهیه
آ