نوسرالغتنامه دهخدانوسرا. [ ن َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش سرولایت شهرستان نیشابور، در 12 هزارگزی جنوب غربی چگنه ٔ بالا، در منطقه ٔ کوهستانی معتدل هوائی واقع است و 442 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات ، شغل
نگوساریلغتنامه دهخدانگوساری . [ ن ِ ] (حامص مرکب ) نگونساری . سرنگونی . رجوع به نگونساری شود : نگوساری هر بدعت از او بودکه نور گوهر دولت از او بود.عطار (از فرهنگ فارسی معین ).
نیایشگریلغتنامه دهخدانیایشگری . [ ی ِ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل نیایشگر. رجوع به نیایشگر شود : نیایشگریها فزون گشتشان ستایش ز اندازه بگذشتشان . شمسی (یوسف و زلیخا).- نیایشگری کردن ؛ ستایش کردن . پرستش و عبادت کردن
نااسپریلغتنامه دهخدانااسپری . [ اِ پ َ ] (ص مرکب ) جاویدان . خالد. همیشگی . ثابت . پابرجا. دائمی . مقابل اسپری : جنان جای الفنج و ملک بقاست بقائی و ملکی که نااسپریست . ناصرخسرو.رجوع به اسپری و سپری شود.