نام تنالگانیcorporate name, collective nameواژههای مصوب فرهنگستاننامی رسمی که یک تنالگان با آن شناخته میشود
نامنماname tag, name tapeواژههای مصوب فرهنگستاننوار کوچک یا برچسبی که بر روی لباس نظامی نصب میشود و نشاندهندة نام و نشان پایور است
سامانۀ نام دامنهdomain name system, domain name server, domain name serviceواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای اینترنتی که نامهای دامنه را به نشانیهایی در قالب قرارداد اینترنت برمیگردانَد متـ . ساناد
نام شیمیاییchemical nameواژههای مصوب فرهنگستاننامی که شیمیدانها برای ترکیبات شیمیایی به کار میبرند و ساختار شیمیایی آنها را نشان میدهد
نومیدلغتنامه دهخدانومید. [ ن َ / نُو ] (ص مرکب ) ناامید. نمید. مأیوس . قانط. خائب . محروم . رجوع به ناامید شود : چنان زار و نومید بودم ز بخت که دشمن نگون اندرآمد ز تخت . فردوسی .که نومید بد لشکر از
نومللغتنامه دهخدانومل . [ ن َ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان استرآبادرستاق بخش مرکزی شهرستان گرگان در 12 هزارگزی مشرق گرگان ، در دشت معتدل هوای مرطوبی واقع است و 300 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ جورولی ، محصولش برنج و غلات
نوملازملغتنامه دهخدانوملازم . [ ن َ / نُو م ُ زِ ] (ص مرکب ) نوکر تازه ٔ ناآزموده و شاگرد. (ناظم الاطباء).
نوماللغتنامه دهخدانومال . [ ن َ / نُو ] (ص مرکب ) نودولت . تازه به دوران رسیده . (یادداشت مؤلف ). به تازگی صاحب مال و منال شده : با شیخان و نومالان ... صحبت مدارید. (عبید زاکانی از یادداشت مؤلف ).