نوژافرهنگ نامها(تلفظ: nužā) (نوژ= نوز= نوعی کاج + ا (پسوند نسبت)) ، منسوب به نوژ ؛ (به مجاز) زیبا ، سرسبز و با طراوت.
وسیلۀ کمکناوبریnavigational aid, navaidsواژههای مصوب فرهنگستانهر دستگاه یا افزاره یا نقشهای که در ناوبری به ناوبر کمک میکند
نواخترnova, Nواژههای مصوب فرهنگستانستارۀ متغیری که بهطور ناگهانی روشنایی آن به اندازۀ 10 تا 12 قدر افزایش مییابد
نوژابانلغتنامه دهخدانوژابان . [ ] (اِخ ) شهری است [ از حدود ماوراءالنهر ] با باره و درهای آهنین و آبهای روان و مردم بسیار. (حدود العالم ) (یادداشت مؤلف ).
نوژانلغتنامه دهخدانوژان . (اِ) رود با بانگ و سهم . (لغت فرس اسدی ).رودخانه ای است با نهیب و شور بسیار. (برهان قاطع) (آنندراج ). نام رودخانه است . (انجمن آرا) : ما برفتیم و شده نوژان و کحلان پس مابه شبی گفتی تو کش سلب از انقاس است . منجیک (ا
نوژاولغتنامه دهخدانوژاو. [ ] (اِخ ) شهرکی است [ به ماوراءالنهر ] و اندر وی حصاری است سخت استوار. (حدود العالم از یادداشت مؤلف ).
نوژابانلغتنامه دهخدانوژابان . [ ] (اِخ ) شهری است [ از حدود ماوراءالنهر ] با باره و درهای آهنین و آبهای روان و مردم بسیار. (حدود العالم ) (یادداشت مؤلف ).
نوژانلغتنامه دهخدانوژان . (اِ) رود با بانگ و سهم . (لغت فرس اسدی ).رودخانه ای است با نهیب و شور بسیار. (برهان قاطع) (آنندراج ). نام رودخانه است . (انجمن آرا) : ما برفتیم و شده نوژان و کحلان پس مابه شبی گفتی تو کش سلب از انقاس است . منجیک (ا
نوژاولغتنامه دهخدانوژاو. [ ] (اِخ ) شهرکی است [ به ماوراءالنهر ] و اندر وی حصاری است سخت استوار. (حدود العالم از یادداشت مؤلف ).