لغتنامه دهخدا
مراهق . [ م ُ هَِ ] (ع ص ) کودک نزدیک بلوغ رسیده . (منتهی الارب ) (از غیاث اللغات ). نزدیک رسیده به خواب دیدن . (مهذب الاسماء). کودک نزدیک رسیده به حد بلوغ که آلت او تحریک وشهوتش به جماع ظاهر شود. (از تعریفات ). نزدیک شده به حلم و احتلام . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). به