نویزلغتنامه دهخدانویز. (اِخ ) دهی است از دهستان بالا بخش طالقان شهرستان تهران . در 11 هزارگزی مشرق شهرک ، در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع است و 513 تن جمعیت دارد.آبش از رودخانه ، محصولش بنشن و غلات و گردو و میوه های درختی ،
نوش نوشلغتنامه دهخدانوش نوش . (اِ مرکب ) گوارا باد. نوش باد. نوشانوش : نیست خالی بزم او از باش باش و نوش نوش نیست خالی رزم او از گیرگیر و های های . منوچهری .ساقی غم که جام جام دهدعمر درنوش نوش می بشود. خاقانی
نوزلغتنامه دهخدانوز. (ق ) مخفف هنوز. (جهانگیری ) (انجمن آرا) (غیاث اللغات ) (برهان قاطع). نس . نز. (یادداشت مؤلف ). هنوز. تاکنون . تا حال . تا به اکنون . تا به حال : نوز نامرده ای شگفتی کارراست با مردگان یگونه شدیم . کسائی (از یادداشت مو
نوزلغتنامه دهخدانوز. [ ن َ / نُو ] (ص ) به لغت خوارزمیان ، نو. جدید. (یادداشت مؤلف از مراصد الاطلاع و یاقوت ).
نوشلغتنامه دهخدانوش . (نف مرخم ) گوش کننده . شنونده . مخفف نیوش است که شنیدن و گوش کردن باشد. رجوع به نیوش شود.
نویزکلغتنامه دهخدانویزک . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان وسط بخش طالقان شهرستان تهران در 6 هزارگزی شمال شرقی شهرک درمنطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع است و 425 تن سکنه دارد. آبش از قنات و چشمه ، محصولش غلات و شغل مردمش زراعت و بافند
نویزکلغتنامه دهخدانویزک . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان وسط بخش طالقان شهرستان تهران در 6 هزارگزی شمال شرقی شهرک درمنطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع است و 425 تن سکنه دارد. آبش از قنات و چشمه ، محصولش غلات و شغل مردمش زراعت و بافند
تنویزلغتنامه دهخداتنویز. [ ت َن ْ ] (ع مص ) کم کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تقلیل . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).