نویسهنگاریtypographyواژههای مصوب فرهنگستانهنر و فنی که در آن طراح با تغییر عناصر متن، مانند اندازه و فاصله و شکل حروف، زبان بصری خاصی برای حروفنگاری به وجود میآورد
نوسیاهneo-noirواژههای مصوب فرهنگستاننوعی فیلم سیاه دارای مضامین معاصر که در قالب فیلم سیاه به نوآوری میپردازد
نوپیشهلغتنامه دهخدانوپیشه . [ ن َ / نُو ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) کسی که تازه به شغلی مشغول گردیده . شاگرد مبتدی . (فرهنگ فارسی معین ). تازه کار : این نوپیشه را گفتند که این را گردن بزن . (تذکرة الاولیاء).<b
نوسهلغتنامه دهخدانوسه . [ س َ / س ِ/ن َ / نُو س َ / س ِ ] (اِ)قوس قزح . (از لغت فرس اسدی ) (رشیدی ) (برهان قاطع) (صحاح الفرس ) (آنندراج ) (انجمن آرا). نوس .
نوشهلغتنامه دهخدانوشه . [ ش َ ] (اِخ ) نام دختر نرسی پادشاه ساسانی است . وی عمه ٔ شاپور ذوالاکتاف است . رجوع به فهرست ولف و تاریخ گزیده ص 107 شود.