نَادَاهَافرهنگ واژگان قرآنآن زن را ندا داد - آن زن را صدا زد (ندا به معناي صدا زدن و خواندن با صداي بلند است )
نَادَاهُفرهنگ واژگان قرآناو را ندا داد - او را صدا زد (ندا به معناي صدا زدن و خواندن با صداي بلند است )
گندآهولغتنامه دهخداگندآهو. [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خرقان بخش آوج شهرستان قزوین که در 21هزارگزی شمال آوج و 6هزارگزی راه عمومی واقع شده است .هوای آن معتدل و سکنه ٔ آن 275 تن است . آب آن از ق
گندگیاهلغتنامه دهخداگندگیاه . [ گ َ ] (اِ مرکب ) به معنی خرس گیاه است . گویند شقاقل بیخ گندگیاه است و خرس آن را به غایت دوست میدارد. (برهان ) (آنندراج ). خرس گیاه . (الفاظ الادویه ) (جهانگیری ) (شعوری ج 2 ص 292). رجوع به خرس گیا
نوداءةلغتنامه دهخدانوداءة. [ ن َ دَ ءَ ] (ع مص ) دویدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عدا. (از اقرب الموارد).
نداءةلغتنامه دهخدانداءة. [ ن َ / ن ُ ءَ ] (ع اِ) ندی . (المنجد). سرخی ابر وقت غروب آفتاب یاطلوع آن . || هاله ٔ پیرامون ماه . || داره ٔ آفتاب . (منتهی الارب ). || کثرت مال و مواشی . (المنجد). بسیاری مال . (منتهی الارب ).