نخفلغتنامه دهخدانخف . [ ن َ ] (ع مص )دمیدن بز، یا عطسه مانندی برآوردن ، یا آواز بینی چون آب اندازد، یا سخت دم زدن آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). نخیف . (المنجد).
نخیفلغتنامه دهخدانخیف . [ ن َ ] (ع اِ) آواز گریه در بینی وخنده در آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آواز گریه در بینی و نیز آواز خنده در بینی . (ناظم الاطباء). || (مص ) نَخْف . (المنجد). رجوع به نَخْف شود.
شکیلغتنامه دهخداشکی . [ ش َک ْ کی ] (ص نسبی ) منسوب به شک ، ظنی و وهمی . (ناظم الاطباء). نخو. (یادداشت مؤلف ). رجوع به شک شود.
کرکمیشلغتنامه دهخداکرکمیش . [ ] (اِخ ) قلعه کموش . شهری است در شمال سوریه بر نهر فرات در جایی که نبوکدنصر در سال 605 ق .م . صف نبرد آراست و فرعون نخو را هزیمت داد. (از قاموس کتاب مقدس ).