نخفلغتنامه دهخدانخف . [ ن َ ] (ع مص )دمیدن بز، یا عطسه مانندی برآوردن ، یا آواز بینی چون آب اندازد، یا سخت دم زدن آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). نخیف . (المنجد).
نخفةلغتنامه دهخدانخفة. [ ن َ ف َ ] (ع اِ) پاره ٔ زمین پست و هموار بر سر کوه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). وهده ٔ در سر کوه . (از اقرب الموارد). زمین پست و هموار دور کوه . (ناظم الاطباء).
نخیفلغتنامه دهخدانخیف . [ ن َ ] (ع اِ) آواز گریه در بینی وخنده در آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آواز گریه در بینی و نیز آواز خنده در بینی . (ناظم الاطباء). || (مص ) نَخْف . (المنجد). رجوع به نَخْف شود.