سدره نشینانلغتنامه دهخداسدره نشینان . [ س ِ رَ / رِ ن ِ ] (اِ مرکب ) کنایه از ملائکه ٔ مقرب است . (برهان ) (رشیدی ) (آنندراج ) : سدره نشینان سوی او پر زنندعرش روان نیز همین در زنند. نظامی .که ای بلندنظر ش
صبح نشینانلغتنامه دهخداصبح نشینان . [ ص ُ ن ِ ] (اِ مرکب ) ج ِ صبح نشین ، اسم فاعل مرکب مرخم . کنایت از صبح خیزان است که مردمان عابد سحرخیز باشند. (برهان ) : صبح نشینان چو شمع، ریخته اشک طرب اشک فشرده قدح ، شمع گشاده شراب .خاقانی .