ناز و نیازلغتنامه دهخداناز و نیاز. [ زُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) شیوه های عشق و حسن و حرکات و سکناتی که از طرفین سر زند. (آنندراج ) (بهار عجم ). || ناز و نعمت . نعمت و فراوانی : چنین گفت با دختر سرفرازکه ای پروریده به ناز و نیاز.فردوسی .<br
ذنباتلغتنامه دهخداذنبات . [ ذَ ن َ ] (ع اِ) ذنبات ناس ، اذناب ناس ؛ مردم کم پایه وحواشی و خدم و سپس روندگان . اتباع ناس . سفله ٔ ناس .
خَنَّاسِفرهنگ واژگان قرآنآن چیز یا کسی که مرتب آشکار و پنهان می شود ( صيغه مبالغه از مصدر خنوس است که به معناي اختفاي بعد از ظهور است )