نکایةلغتنامه دهخدانکایة. [ ن ِ ی َ ] (ع مص ) مجروح کردن و کشتن دشمن را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از صحاح ). مقهور کردن خصم را با قتل و جرح . (از اقرب الموارد). جراحت کردن و کشتن دشمن را. (از بحر الجواهر). درهم شکستن و مغلوب کردن و کشتن دشمن را . (از متن اللغة). نکی . (مت
نقایةلغتنامه دهخدانقایة. [ ن َ ی َ ] (ع مص ) پاکیزه گردیدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). نقاوة. نقاء. نقائة. (منتهی الارب ). رجوع به نقاء و نیز رجوع به نُقایَة شود. || نقایةالطعام ؛ ردی و هیچکاره از گندم و آنچه دور کنند از گندم آن را. (منتهی الارب ). نقاة. (اقرب الموارد). نُقایَة.(منت
نقاةلغتنامه دهخدانقاة. [ ن َ ] (ع اِ) برگزیده ٔ چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خیار و خلاصه ٔ هر چیز. نقاوة. نقایة. (از اقرب الموارد). || آنچه دور کنند از گندم وقت پاک کردن . نُقاة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || آنچه بیفتد از طعام . (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). ردی طعام . و گفته اند ن