نکته سنجیلغتنامه دهخدانکته سنجی . [ ن ُ ت َ / ت ِ س َ ] (حامص مرکب ) عمل نکته سنج . رجوع به نکته سنج شود : آنجا که درس و بحث جنون در میان بودنوبت به نکته سنجی مجنون نمی دهیم . طالب (از آنندراج ).|| سنجی
نقطه نقطهلغتنامه دهخدانقطه نقطه . [ ن ُ طَ / طِ ن ُ طَ/ طِ ] (ص مرکب ) خال خال . پر خال و نقط : گر ز نصرت نه حامله است چرانقطه نقطه است پیکر تیغش . خاقانی .- <span clas
نقطهبهنقطهpoint-to-pointواژههای مصوب فرهنگستانویژگی ارسال نشانکها از یک نقطۀ مبدأ به یک نقطۀ مقصد
خورده بینیلغتنامه دهخداخورده بینی . [ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) نکته سنجی . || عیب جویی . || اعتراض بیجا. (ناظم الاطباء).
هبیرةلغتنامه دهخداهبیرة. [ هَُ ب َ رَ ] (اِخ ) ابن مسروح . صاحب عقدالفرید، داستانی درباره ٔ نکته سنجی وی آورده است . رجوع به عقدالفرید ج 4 ص 132 شود.
دقیقه یابیلغتنامه دهخدادقیقه یابی . [ دَقی ق َ / ق ِ ] (حامص مرکب ) عمل دقیقه یاب . نکته سنجی . باریک بینی . درک لطائف و نکت . و رجوع به دقیقه یاب شود.
بنیادسنجیلغتنامه دهخدابنیادسنجی . [ ب ُ س َ ] (حامص مرکب ) ژرف نگری . نکته سنجی . دقت . عاقبت اندیشی : کسانی که از بازوی چاره سنج ز بنیادسنجی کشیدند رنج .امیرخسرو (از آنندراج ).
نکتهفرهنگ فارسی عمید۱. مسٲلۀ دقیقی که با دقت نظر و امعان فکر بهدست آید.۲. جملۀ لطیفی که در شخص تٲثیر کند و مایۀ انبساط شود.
نکتهلغتنامه دهخدانکته . [ ن ُ ت َ / ت ِ ] (از ع ،اِ) نکتة. خجک . (آنندراج ) (منتهی الارب ) . نقطه . (جهانگیری ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). خال . لک . لکه . (یادداشت مؤلف ) : چون گناهی کند نکته ای سیاه بر دلش افتد. (تفسی
نکتهفرهنگ فارسی معین(نُ ت ِ) [ ع . نکتة ] (اِ.) 1 - نقطه . 2 - مفهوم لطیف و دقیقی که با دقت و تأمل دریافت شود.
منکتهلغتنامه دهخدامنکته . [ م ُ ن َک ْ ک ِ ت َ ] (ع ص ) رطبة منکته ؛ خرمای به رطب شدن رسیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رطب تازه رسیده و آغازشده در رسیده شدن . (ناظم الاطباء).
نکتهفرهنگ فارسی عمید۱. مسٲلۀ دقیقی که با دقت نظر و امعان فکر بهدست آید.۲. جملۀ لطیفی که در شخص تٲثیر کند و مایۀ انبساط شود.
نکتهلغتنامه دهخدانکته . [ ن ُ ت َ / ت ِ ] (از ع ،اِ) نکتة. خجک . (آنندراج ) (منتهی الارب ) . نقطه . (جهانگیری ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). خال . لک . لکه . (یادداشت مؤلف ) : چون گناهی کند نکته ای سیاه بر دلش افتد. (تفسی