خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نکول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نکول
/nokul/
معنی
۱. (اقتصاد، بانکداری) خودداری از پرداخت وجه برات یا حواله.
۲. [قدیمی] برگشتن و روگرداندن از چیزی.
۳. [قدیمی] خودداری از جواب دادن یا سوگند خوردن.
۴. [قدیمی] ترسیدن و رو برگرداندن از دشمن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
استنکاف، اعراض، انکار، تخطی، خودداری، رد، نقض، واخواهی ≠ قبول
دیکشنری
declination, delinquency, dishonor, lapse
-
جستوجوی دقیق
-
نکول
واژگان مترادف و متضاد
استنکاف، اعراض، انکار، تخطی، خودداری، رد، نقض، واخواهی ≠ قبول
-
نکول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] nokul ۱. (اقتصاد، بانکداری) خودداری از پرداخت وجه برات یا حواله.۲. [قدیمی] برگشتن و روگرداندن از چیزی.۳. [قدیمی] خودداری از جواب دادن یا سوگند خوردن.۴. [قدیمی] ترسیدن و رو برگرداندن از دشمن.
-
نکول
لغتنامه دهخدا
نکول . [ ن َ ] (ع اِ) روغن یا آبی که در آن دواهائی بجوشانند و پس از سرد شدن بر عضو ریزند کم کم . (از بحر الجواهر) (یادداشت مؤلف ).
-
نکول
لغتنامه دهخدا
نکول . [ ن ُ ] (ع مص ) بازایستادن از سوگند. (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). نکوص . (متن اللغة). امتناع کردن از سوگند. (ناظم الاطباء). || خودداری کردن از پاسخ دادن . (فرهنگ فارسی معین ). || بازایستاد...
-
نکول
فرهنگ فارسی معین
(نُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - برگردیدن و روگرداندن از چیزی . 2 - ترسیدن و روبرگرداندن از دشمن . 3 - خودداری کردن از پرداخت وجه حواله ، برات و مانند آن .
-
نکول
دیکشنری فارسی به انگلیسی
declination, delinquency, dishonor, lapse
-
نکول
دیکشنری فارسی به عربی
عار
-
نکول
واژهنامه آزاد
باطل کردن معامله توسط یکی از طرفین
-
واژههای مشابه
-
نکول کردن
لغتنامه دهخدا
نکول کردن . [ ن ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) امتناع کردن . اعراض نمودن . (ناظم الاطباء). خودداری کردن . سر باززدن . قبول نکردن : و لشکر مغول از طلب او نکول کردند. (جهانگشای جوینی ).- نکول کردن برات یا حواله ؛ از پرداخت وجه آن سر باززدن . قبول نکردن آن . قب...
-
نکول هکاردن
لهجه و گویش مازنی
nekool hekaarden دبه در آوردن در معامله
-
نکول کردن
لهجه و گویش تهرانی
واخواست کردن.
-
نکول شده
دیکشنری فارسی به انگلیسی
behindhand, broken, overdue
-
نکول کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
default
-
زيان با فرض نکول
مدیریت
loss-given-default