نکوهش کردنلغتنامه دهخدانکوهش کردن . [ ن ِ هَِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نکوهیدن . هجو. هجا. (یادداشت مؤلف ). سرزنش کردن . ملامت کردن : اگر روزی از تو پژوهش کنندهمه مردمانت نکوهش کنند. بوشکور.هر آنگه که رشک آورد پادشانکوهش کند مردم پارسا.<
نکوهشلغتنامه دهخدانکوهش . [ ن ِ هَِ ] (اِمص ) سرزنش . (صحاح الفرس ) (غیاث اللغات ) (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ملامت . (از غیاث اللغات ) (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). مذمت . (صحاح الفرس ) (برهان قاطع) (مهذب الاسماء) (از دهار
نکوهشدیکشنری فارسی به انگلیسیblame, censure, criticism, denunciation, deprecation, dispraise, lashing, objurgation, rebuke, remonstrance, reproach, reproof, reproval, slam
نکوهشلغتنامه دهخدانکوهش . [ ن ِ هَِ ] (اِمص ) سرزنش . (صحاح الفرس ) (غیاث اللغات ) (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ملامت . (از غیاث اللغات ) (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). مذمت . (صحاح الفرس ) (برهان قاطع) (مهذب الاسماء) (از دهار
نکوهشدیکشنری فارسی به انگلیسیblame, censure, criticism, denunciation, deprecation, dispraise, lashing, objurgation, rebuke, remonstrance, reproach, reproof, reproval, slam
نکوهشلغتنامه دهخدانکوهش . [ ن ِ هَِ ] (اِمص ) سرزنش . (صحاح الفرس ) (غیاث اللغات ) (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ملامت . (از غیاث اللغات ) (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). مذمت . (صحاح الفرس ) (برهان قاطع) (مهذب الاسماء) (از دهار
رأی نکوهشvote of censure, censure voteواژههای مصوب فرهنگستانرأیی که برای انتقاد از یک نماینده یا دولت به علت یک عمل خاص در مجلس داده میشود
نکوهشدیکشنری فارسی به انگلیسیblame, censure, criticism, denunciation, deprecation, dispraise, lashing, objurgation, rebuke, remonstrance, reproach, reproof, reproval, slam