خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نگاهبانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نگاهبانی
/negāhbāni/
معنی
= نگهبانی
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پاس، حراست، حفاظت، مراقبت، نگهبانی
دیکشنری
vigilance
-
جستوجوی دقیق
-
نگاهبانی
لغتنامه دهخدا
نگاهبانی . [ ن ِ ] (حامص مرکب ) حراست و نگهداشت چیزی .(آنندراج ). محافظت . حراست . (از ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). مراقبت . حرس . (یادداشت مؤلف ). عمل نگاهبان . رجوع به نگاهبان و نگهبانی شود. || (اصطلاح نظامی ) قراولی . کشیک . (فرهنگ فارسی مع...
-
نگاهبانی
واژگان مترادف و متضاد
پاس، حراست، حفاظت، مراقبت، نگهبانی
-
نگاهبانی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) محافظت ، مراقبت .
-
نگاهبانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) negāhbāni = نگهبانی
-
واژههای مشابه
-
نگاهبانی کردن
لغتنامه دهخدا
نگاهبانی کردن . [ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) محافظت . (ترجمان القرآن ). محافظت کردن . حراست کردن . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
frontier guard
مرزبان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جغرافیای سیاسی] سربازی که از مرزهای کشور نگاهبانی میکند
-
دژبانی
فرهنگ فارسی معین
( ~.)(حامص .)نگاهبانی دژ، کوتوالی .
-
نگهبانی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) نک . نگاهبانی .
-
پاسیده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص مف .) نگاهبانی شده ، پاس داشته .
-
حرس
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (مص م .) نگاهبانی کردن .
-
حراست
فرهنگ فارسی معین
(حِ سَ) [ ع . حراسة ] (اِمص .) نگاهبانی ، پاسبانی .
-
پاسیده
لغتنامه دهخدا
پاسیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) نگاهبانی شده . پاس داشته .
-
سیمبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) simbān کسی که مٲمور نگاهبانی سیمهای برق یا تلگراف یا تلفن است.