نگهداردیکشنری فارسی به انگلیسیbrace, caretaker, custodian, fastener, guardian, preservative, holder, keeper, protection, protector, rest, retainer, retentive, stanchion, stay, support, tutelary, upholder, tenacious
خانه نگهدارلغتنامه دهخداخانه نگهدار. [ ن َ / ن ِ ن ِ گ َ ] (نف مرکب ) خانه دار. (ناظم الاطباء). نگهبان خانه .
امانت نگهدارلغتنامه دهخداامانت نگهدار. [ اَ ن َ ن ِ گ َ ] (نف مرکب ) آنکه ودیعه ٔ کسی را حفظ کند و در موعد بدو برگرداند. امانت دار. (فرهنگ فارسی معین ).
نگهداردیکشنری فارسی به انگلیسیbrace, caretaker, custodian, fastener, guardian, preservative, holder, keeper, protection, protector, rest, retainer, retentive, stanchion, stay, support, tutelary, upholder, tenacious
دام داشتنلغتنامه دهخدادام داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) دامداری . مالک دام بودن . حافظ و نگهبان دام بودن (در هر دو معنی آلت صید و حیوان اهلی ). || وسیله ٔ صید قرار دادن دام و تله : زانکه دین را دام دارد بیشتر پرهیز کن زانکه سوی او چو آمد صید را زنهار نیست .<p class
دام رودلغتنامه دهخدادام رود. (اِخ ) دهی است از دهستان فروغن بخش ششتمد شهرستان سبزوار، واقع در 42هزارگزی باختر ششتمد و 4هزارگزی جنوب کال شور. جلگه است و گرمسیر و دارای 270 تن سکنه . آب آن از قنات
خاطرنگهدارلغتنامه دهخداخاطرنگهدار. [ طِ ن ِ گ َ ] (نف مرکب ) مواظب . جانبدار. مراعات کننده : که خاطرنگهدار درویش باش نه دربند آسایش خویش باش .سعدی (بوستان ).
خانه نگهدارلغتنامه دهخداخانه نگهدار. [ ن َ / ن ِ ن ِ گ َ ] (نف مرکب ) خانه دار. (ناظم الاطباء). نگهبان خانه .
خدانگهدارلغتنامه دهخداخدانگهدار. [ خ ُ ن ِ گ َ ] (جمله ٔ دعایی ) خدانگاهدار. خداحافظ. رجوع به «خدانگاهدار» در این لغت نامه شود.
امانت نگهدارلغتنامه دهخداامانت نگهدار. [ اَ ن َ ن ِ گ َ ] (نف مرکب ) آنکه ودیعه ٔ کسی را حفظ کند و در موعد بدو برگرداند. امانت دار. (فرهنگ فارسی معین ).