نبطاءلغتنامه دهخدانبطاء. [ ن َ ](اِخ ) پشته ٔ طویل و عریضی است بنی نمیر را در شریف از سرزمین نجد. (از منتهی الارب ) (از معجم البلدان ).
نبطاءلغتنامه دهخدانبطاء. [ ن َ ] (ع ص ) شاةنبطاء؛ گوسپند سپیدتهیگاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).بیضاء شاکلة. (اقرب الموارد). گوسفندی پهلوهاسفید. (مهذب الاسما). تأنیث انبط است . رجوع به انبط شود.
نبطاءلغتنامه دهخدانبطاء. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است بنی محارب بن عبدالقیس را در بحرین . (از منتهی الارب ).
نابتیلغتنامه دهخدانابتی . [ ب ِ ] (اِخ ) ابراهیم بن احمدبن عبداﷲ همدانی معروف است به ابن نابتی . شرح این نسبت در الانساب سمعانی آمده است . (ص 550). و نیز رجوع به ابن نابتی شود.
نیابتلغتنامه دهخدانیابت . [ ب َ ] (ع اِ) نوبت . بار. پاس . (از منتهی الارب ). رجوع به نیابه و نیز رجوع به نیابة و نیاوه شود : وز آن پس نیابت به ایرج رسیدمر او را پدر شهر ایران گزید. فردوسی .یک چند گه نیابت آن بوستان گذشت وین چند