نیازیلغتنامه دهخدانیازی . (اِخ ) از مردم بدخشان و از شاعران قرن دهم و یازدهم است . او راست :از گرمی آفتاب محشر چه غم است گر جام بود به سایه ٔ دولت تو.(از صبح گلشن ص 571). و رجوع به فرهنگ سخنوران شود.
نیازیلغتنامه دهخدانیازی . (اِخ ) دهی است از دهستان پس کوه بخش کلات شهرستان دره گز. در منطقه ٔ کوهستانی معتدل هوایی در 94 هزارگزی جنوب شرقی کبودگنبد واقع است . آبش از قنات و محصولش غلات و بنشن و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span class="hl"
نیازیلغتنامه دهخدانیازی . (اِخ ) شمس الدین استرابادی (ملا...) مؤلف صبح گلشن این بیت را از او ضبط کرده است :یک نان به دو روز اگر شود حاصل مردوز کوزه شکسته ای دمی آبی سردمأمور کم از خودی چرا باید بودیا خدمت چون خودی چرا باید کرد. (از صبح گلشن ص <span class
نیازیلغتنامه دهخدانیازی . (اِخ ) محمد سمیع (میر...) دهلوی از معاصران و شاگردان حزین لاهیجی است . او راست :مردم و ننشست از پا آه غمناکم هنوزدود می خیزد چو شمع کشته از خاکم هنوز. (از صبح گلشن ص 571).و رجوع به فرهنگ سخنوران ش
نیازیلغتنامه دهخدانیازی . (اِخ ) محمد شرقی یزدی متخلص به نیازی از شاعران قرن دهم است . او راست :خوبان نظری بر من غمناک نکردندتا سینه ام از تیغ جفا چاک نکردند.و نیز:می نوازد هر دمم با ناوکی دلبر مسکین نواز من ببین .(از تحفه ٔ سامی ص 75)
ناجیلغتنامه دهخداناجی . (اِخ ) عبادبن منصور، از تابعین است و به نقل صاحب تاریخ گزیده تا زمان ابودوانق در حیات بوده است . (از تاریخ گزیده ٔص 250). ابوسلمه عبادبن منصور الناجی از مردم شام است و در بصره منصب قضا داشت . وی از ایوب السخستانی [ کذا، ظ: سجستانی ] رو
ناجیلغتنامه دهخداناجی . (اِخ ) لقب ابوالحسن میمون بن نجیح از رواة است و از حسن بن ابی الحسن روایت میکند. (سمعانی ).
نیازیدهلغتنامه دهخدانیازیده . [ ن َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) چیزی که بسوی وی دست دراز نکرده و طمع در وی نکرده باشند. (ناظم الاطباء). رجوع به یازیدن شود.
نیازیدهلغتنامه دهخدانیازیده . [ ن ِ دِ ] (ص ) تیر بد رها داده و خطا شده . || آواز بی آهنگ و نادمسازو ناموافق . || حکایتی که به بدی گفته شود. (ناظم الاطباء)؟ رجوع به فرهنگ شعوری ج 2 ص 405 شود.
نیازیدنلغتنامه دهخدانیازیدن . [ دَ ] (مص ) خواستن و درخواست کردن چیز لازم و ضرور. (ناظم الاطباء). مصدر جعلی است از نیاز + یدن . رجوع به نیاز شود. || نگریستن . (ناظم الاطباء)؟
نیازیدنلغتنامه دهخدانیازیدن . [ ن َ دَ ] (مص منفی ) قصد و آهنگ نکردن . دست به طرف چیزی دراز ننمودن . (برهان قاطع) (انجمن آرا). مقابل یازیدن به معنی آختن و دراز کردن دست بسوی چیزی : برآتش بنه خواسته هر چه هست نگر تا نیازی به یک چیز دست . فردوس
نیازیدهلغتنامه دهخدانیازیده . [ ن َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) چیزی که بسوی وی دست دراز نکرده و طمع در وی نکرده باشند. (ناظم الاطباء). رجوع به یازیدن شود.
نیازیدهلغتنامه دهخدانیازیده . [ ن ِ دِ ] (ص ) تیر بد رها داده و خطا شده . || آواز بی آهنگ و نادمسازو ناموافق . || حکایتی که به بدی گفته شود. (ناظم الاطباء)؟ رجوع به فرهنگ شعوری ج 2 ص 405 شود.
نیازی حجازیلغتنامه دهخدانیازی حجازی . [ ی ِ ح ِ ] (اِخ ) وی فرهنگ جامعاللغات را در لغت فارسی تصنیف کرده است و پیش از قرن یازدهم هَ . ق . میزیسته ، چه در فرهنگ سروری که به سال 1008 و جهانگیری که به سال 1000 تألیف شده است از کتاب او
نیازیدنلغتنامه دهخدانیازیدن . [ دَ ] (مص ) خواستن و درخواست کردن چیز لازم و ضرور. (ناظم الاطباء). مصدر جعلی است از نیاز + یدن . رجوع به نیاز شود. || نگریستن . (ناظم الاطباء)؟
نیازیدنلغتنامه دهخدانیازیدن . [ ن َ دَ ] (مص منفی ) قصد و آهنگ نکردن . دست به طرف چیزی دراز ننمودن . (برهان قاطع) (انجمن آرا). مقابل یازیدن به معنی آختن و دراز کردن دست بسوی چیزی : برآتش بنه خواسته هر چه هست نگر تا نیازی به یک چیز دست . فردوس
حجازی نیازیلغتنامه دهخداحجازی نیازی . [ ح ِ ی ِ ] (اِخ ) صاحب جامع اللغات منظوم . (کشف الظنون و فهرست سپهسالار ج 2 ص 221 و فهرست کتابخانه ٔ دانشگاه ج 2 ص 444). رجوع
بی نیازیلغتنامه دهخدابی نیازی . (حامص مرکب ) توانگری . بتازیش غنا خوانند. (شرفنامه ٔ منیری ). استغناء و توانگری . (ناظم الاطباء). عدم احتیاج . رفع احتیاج : غنوة، غنیان ؛ بی نیازی . (منتهی الارب ). غناء. غنی . مغناة. استغناء. (از یادداشت مؤلف ) : نهفته جز این نیز دارم