ناچارباشلغتنامه دهخداناچارباش . (ص مرکب ) و ناچار هست . ترجمه ٔ واجب الوجود است و آن را ناچار بایست نیز گویند و ناچاربا مخفف آن است . (انجمن آرا) (آنندراج ) .
نارباجلغتنامه دهخدانارباج . (معرب ، اِ مرکب ) اناربا. (دهار). آش ناردان . (زمخشری ). ناربا. (فرهنگ دزی ). معرب نارباست . رجوع به ناربا شود.
نیربالغتنامه دهخدانیربا. (اِ) نیرباج . طعامی است که از گوشت و پیاز و دانه ٔ انار و مویز سازند. (از یادداشت مؤلف ).