نیروی بازگردانندهrestoring forceواژههای مصوب فرهنگستاننیرو یا مجموعهای از نیروها که در جهت عکس یک نیرو یا مجموعهای از نیروها و به اندازۀ آن/ آنها اثر میکند تا سامانهای را که جابهجا شده است به وضعیت تعادل بازگرداند
نرخ بیکاری تورم بیشتابnon accelerating inflation rate of unemployment, NAIRUواژههای مصوب فرهنگستانسطحی از بیکاری که اگر کاهش یابد، تورم در جامعه افزایش خواهد یافت
نیرویلغتنامه دهخدانیروی . (اِ) نیرو. رجوع به نیرو شود : دانای یونان ... یاد کرد نیروی و کارکرد و کارپذیری . (از مصنفات بابا افضل ج 6 ص 390) (فرهنگ فارسی معین ).
نیروییلغتنامه دهخدانیرویی . (حامص ) قدرت . نیرومندی . (فرهنگ فارسی معین ) : مثال کمیت ، شمار و درازنا و پهنا... بخردی و دانش و نیرویی . (ازدانشنامه ٔ علائی ، الهیات ص 29) (فرهنگ فارسی معین ).
ناپایداری گرانشیgravitational instabilityواژههای مصوب فرهنگستانناپایداری سامانهای دینامیکی که در آن نیروی بازگرداننده ناشی از گرانش است
ناهماهنگیanharmonicityواژههای مصوب فرهنگستانخصوصیتی در نوسانهای مکانیکی که نیروی بازگرداننده در آنها با جابهجایی رابطهای غیرخطی دارد
نوسانگر ناهماهنگanharmonic oscillatorواژههای مصوب فرهنگستانجسمی که اگر از وضعیت تعادل خارج شود، نیروی بازگردانندۀ آن با جابهجایی تناسب خطی ندارد
نیرویلغتنامه دهخدانیروی . (اِ) نیرو. رجوع به نیرو شود : دانای یونان ... یاد کرد نیروی و کارکرد و کارپذیری . (از مصنفات بابا افضل ج 6 ص 390) (فرهنگ فارسی معین ).
نیرویلغتنامه دهخدانیروی . (اِ) نیرو. رجوع به نیرو شود : دانای یونان ... یاد کرد نیروی و کارکرد و کارپذیری . (از مصنفات بابا افضل ج 6 ص 390) (فرهنگ فارسی معین ).