نیلپرلغتنامه دهخدانیلپر. [ ل ُ پ َ ](اِ) نیلوفر. (برهان قاطع) (جهانگیری ) : بر کنار جوی بر سبزه کبودی جای جای چون نشانده بر پرنده سبزه عمداً نیلپر. قطران (از رشیدی و انجمن آرا).|| بعضی گل کبودی را گویند که بیاره ٔآن بر درخت پیچیده ب
نیلوپرکلغتنامه دهخدانیلوپرک . [ پ َ رَ ] (اِ مصغر) نیلوفر. (برهان قاطع). از: نیلوپر + ک (علامت تصغیر و تلطیف ). (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
آبولغتنامه دهخداآبو. (اِ) نیلوفر آبی . نیلوپر. لیلوپر : صنعش بسر کوه برویانده شقایق در باغ دمانده لَطَفش سوری و آبو. خواجه عمید لوبکی .ای گرد درت آب رخ خواجه ٔ کاریزوی خاک کف پای تو تاج سر آبو. شیخ آذری .
نیلوپرکلغتنامه دهخدانیلوپرک . [ پ َ رَ ] (اِ مصغر) نیلوفر. (برهان قاطع). از: نیلوپر + ک (علامت تصغیر و تلطیف ). (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).