خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نیل
/neyl/
معنی
رسیدن به مطلوب؛ به دست آوردن مطلوب؛ رسیدن به مراد و مقصود خود.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تحصیل، حصول، دستیابی، رسیدن، کسب
۲. بخشش، دهش، عطیه
دیکشنری
achievement, accomplishment, attainment, bluing, indigo
-
جستوجوی دقیق
-
نیل
فرهنگ نامها
(تلفظ: nil) (سنسکریت) (در گیاهی) مادهای گیاهی و آبی رنگ که در نقاشی و برای خوش رنگ کردن پارچههای سفید پس از شستشو به کار میرود ؛ (در گیاهی) گیاهی علفی یا درختچهای از خانوادهی نخود و کرکدار که از برگهای آن مادهای رنگی به دست میآید ؛ (در قدیم)...
-
نیل
لغتنامه دهخدا
نیل . (اِ) گیاهی است که عصاره ٔ آن را نیله و نیلج گویند و بدان رنگ کنند. برگ نیل را با آب گرم می شویند و کبودگی و کدورت آن دور کنند و آب را نگاه دارند تا همچو گل به تک نشیند پس آب را می ریزند و نیله را خشک کنند، و آن مبرد است و مانع جمیع اورام در ابت...
-
نیل
لغتنامه دهخدا
نیل . (اِخ ) بلده ای است بر فرات بین بغداد و کوفه ،... اصل آن نهری بود که حجاج در آن مکان حفر کرد و مخرج آن از فرات بود و آن را نیل مصر نامید و بر آن قرای بسیار است . (از ابن خلکان ج 1). شهرکی است در سواد کوفه در نزدیکی حله که یزید آن را بنا کرده نهر...
-
نیل
لغتنامه دهخدا
نیل . (اِخ ) رود نیل مصر را گویند و معرب نیلوس می باشد. در دنیا نهری غیر از این یافت نشود که از جنوب به شمال جاری شود و همچنین نهری اطول از این هم نیست چه که طول این رود در بلاد اسلام مسافت یک ماه در بلاد نوبه دو ماه و در بیابانها چهار ماه راه است که...
-
نیل
لغتنامه دهخدا
نیل . [ ن َ ] (ع اِ) عطیه . دهش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بخشش . انعام . (فرهنگ فارسی معین ) : نال زرین تن سیمین دل مشکین سر توست آنکه هست از کف او سائل و زائر را نیل . سوزنی (از فرهنگ فارسی معین ). || جایزه . (فرهنگ فارسی معین ). آنچه بدان نایل ش...
-
نیل
واژگان مترادف و متضاد
۱. تحصیل، حصول، دستیابی، رسیدن، کسب ۲. بخشش، دهش، عطیه
-
نیل
فرهنگ فارسی معین
(نَ یا نِ) [ ع . ] (مص ل .) رسیدن به مطلوب .
-
نیل
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - ماده ای است آبی رنگ که از برگ انواع درختچة نیل به دست می آید. 2 - درختچه ای است از تیرة پروانه واران ، دارای برگ های مرکب و گل های قرمز یا صورتی ، بیشتر به منظوراستفادة مادة آبی رنگ از برگ آن ها کشت می شود.
-
نیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: نَیل] neyl رسیدن به مطلوب؛ به دست آوردن مطلوب؛ رسیدن به مراد و مقصود خود.
-
نیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت] ‹نیلچ› (زیستشناسی) nil گیاهی با برگهای شبیه برگ اقاقیا، شاخ و برگ بههم پیچیده، و گلهای سرخ خوشهای که از مادۀ به دست آمده از شاخههای آن در رنگرزی و نقاشی استفاده میشود.
-
نیل
دیکشنری فارسی به عربی
نيل
-
واژههای مشابه
-
نيل
دیکشنری عربی به فارسی
دست يابي , نيل , حصول , اکتساب , رود نيل
-
گوکچه نیل
لغتنامه دهخدا
گوکچه نیل . [ چ ِ ] (اِخ ) نام مغولی رودخانه ای در آذربایجان که آن را آب اهر نیز می گفته اند. (نزهة القلوب چ لیسترانج ص 222).
-
valley temple
معبد نیل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] هریک از معابد وداع کرانۀ نیل که برای به جا آوردن واپسین مناسک، پیش از بردن جسد فرعون به هِرم مورد استفاده قرار میگرفت