نیمکت قایقthwartواژههای مصوب فرهنگستانهر یک از تختههای عرضی در سازة قایق که میتوان بر روی آنها نشست
نیمکتلغتنامه دهخدانیمکت . [ ک َ ] (اِ مرکب ) از: نیم (به معنی نصف ) + کت (به معنی تخت ). (یادداشت مؤلف ). تختی که دست کم از یک طرف دیواره نداشته باشد و بر آن نشینند و پاها فروآویزند یا بر زمین نهند.
تختة مازکkeelson boardواژههای مصوب فرهنگستانتختهای که آن را بر روی سطح زبرین زهوار مازه نصب میکنند و لبههای تختههای دیگر و پایههای نیمکت قایق بر روی آن سوار میشود
نیمکتلغتنامه دهخدانیمکت . [ ک َ ] (اِ مرکب ) از: نیم (به معنی نصف ) + کت (به معنی تخت ). (یادداشت مؤلف ). تختی که دست کم از یک طرف دیواره نداشته باشد و بر آن نشینند و پاها فروآویزند یا بر زمین نهند.
نیمکتلغتنامه دهخدانیمکت . [ ک َ ] (اِ مرکب ) از: نیم (به معنی نصف ) + کت (به معنی تخت ). (یادداشت مؤلف ). تختی که دست کم از یک طرف دیواره نداشته باشد و بر آن نشینند و پاها فروآویزند یا بر زمین نهند.