نیمشفافtranslucidusواژههای مصوب فرهنگستانابری با تکه یا برگه یا لایۀ گسترده که بخش بیشتری از آن چنان است که مکان خورشید یا ماه از پشت آن پیداست؛ این اصطلاح همراه با ابرهای فرازکومهای و فرازپوشنی و پوشنکومهای و پوشنی میآید
محیط نیمشفافtranslucent mediumواژههای مصوب فرهنگستانمحیطی که نور مرئی از آن عبور کند، اما نتوان از پشت آن تصویر واضحی از شیء مشاهده کرد
محیط نیمشفافtranslucent mediumواژههای مصوب فرهنگستانمحیطی که نور مرئی از آن عبور کند، اما نتوان از پشت آن تصویر واضحی از شیء مشاهده کرد
تگرگریزهice pellets 1واژههای مصوب فرهنگستاننوعی بارش متشکل از ذرات یخ شفاف یا نیمشفاف به قطر 5 میلیمتر یا کمتر
محیط نیمشفافtranslucent mediumواژههای مصوب فرهنگستانمحیطی که نور مرئی از آن عبور کند، اما نتوان از پشت آن تصویر واضحی از شیء مشاهده کرد