نیکخوییفرهنگ مترادف و متضادخوشاخلاقی، خوشخلقی، خوشخویی، مهربانی ≠ بداخمی، بدخلقی، بدخیمی، ترشرویی، ترشرویی، تندخویی، درشتخویی، زشتخویی، عبوسی
نکوخولغتنامه دهخدانکوخو. [ ن ِ ] (ص مرکب ) با حسن خلق . خلیق . خوش خلق . (یادداشت مؤلف ). نکوخوی : زنده تر از آنید و به نیروتر ازآنیدوالاتر از آنید و نکوخوتر از آنید. منوچهری .بدخو شود از عشرت او سخت نکوخوعاقل شود از عادت او سخ
نکوخویلغتنامه دهخدانکوخوی . [ ن ِ ] (ص مرکب ) نکوخو. رجوع به نکوخو شود : شادمان باد و به هر کام که دارد برسادآن نکوخوی نکومنظر نیکومخبر. فرخی .نکودلی و نکومذهب و نکوسیرت نکوخوئی و نکومخبر و نکومنظر. فرخی .</
نکوخوییلغتنامه دهخدانکوخویی . [ ن ِ ] (حامص مرکب ) نکوخو بودن . خوش خلقی . عمل و صفت نکوخو. رجوع به نکوخو شود : به نکوخویی خالی کند از کینه دل بدخواهی همچون دل اهریمن .فرخی .
شرمگنیلغتنامه دهخداشرمگنی . [ ش َ گ ِ ] (حامص مرکب ) حیا. تنک رویی . شرمگینی . شرمندگی . شرمساری . باحیایی . حجب . (یادداشت مؤلف ) : از این بنده نوازی و از این عذرپذیری از این شرمگنی نیکخویی خوب خصالی . فرخی .شرمگنی نتیجه ٔ ایمان اس
بنده نوازیلغتنامه دهخدابنده نوازی . [ ب َ دَ / دِ ن َ ] (حامص مرکب ) عمل بنده نواز. (فرهنگ فارسی معین ) : از این بنده نوازی و از این عذرپذیری از این شرم گنی نیکخویی خوب خصالی . فرخی .شهی که بنده نوازی و
ماهرویلغتنامه دهخداماهروی . (ص مرکب ) ماهرو. ماه چهر. ماه چهره : من و آن جعدموی غالیه بوی من و آن ماهروی حورنژاد. رودکی .همه شاه چهر و همه ماهروی همه راست بالا همه راستگوی . دقیقی .کجا شد آن صنم ماهر
مقدملغتنامه دهخدامقدم . [ م ُ ق َدْ دَ ] (ع ص ) پیش کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). پیش درآمده و پیش فرستاده و در پیش جای گرفته و پیش آمده وپیش رفته و از پیش فرستاده . (ناظم الاطباء). پیش . پیش افتاده . جلو. جلوافتاده . مقابل مؤخر : مقدم است به نطق و مسلم است به عل