خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیکورو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نیکورو
/nikuru/
معنی
خوبرو؛ خوشگل؛ زیبا.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
جمیل، خوبرو، زیبا، قشنگ، نکورو ≠ زشت
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نیکورو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹نکورو› [قدیمی] nikuru خوبرو؛ خوشگل؛ زیبا.
-
نیکورو
واژگان مترادف و متضاد
جمیل، خوبرو، زیبا، قشنگ، نکورو ≠ زشت
-
نیکورو
لغتنامه دهخدا
نیکورو. (ص مرکب ) خوش صورت . خوشگل . خوب رو. (ناظم الاطباء). نکورو. نیکوروی . زیباروی . رجوع به نیکوروی شود.
-
نیکورو
لغتنامه دهخدا
نیکورو. [ رَ / رُ ] (نف مرکب ) خوش راه و رونده ٔ به شتاب . (ناظم الاطباء). نیکورونده . رهوار. جواد: یعقوب و سبت ؛ اسبی نیکورو. استجاده ؛ اسب نیکورو خواستن . تجوید و جودة؛ نیکورو گردیدن اسب . اضریج ؛ اسب نیکورو و تیزدو. (از منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
نکورو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] nekuru = نیکورو
-
بدیع الجمال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] badioljamāl نیکورو؛ زیبا؛ خوبرو.
-
پاک رو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹پاکروی› [قدیمی، مجاز] pākru نیکورو؛ زیبا؛ پاکچهر.
-
ثمعد
لغتنامه دهخدا
ثمعد. [ ث َ ع َ ] (ع ص ) نیکوروی : غلامی ثَمعد؛ کودکی نیکورو.
-
طمرر
لغتنامه دهخدا
طمرر. [ طِ رِ ] (ع ص ) اسپ نیکورو درچیده ٔ گرداندام . (منتهی الارب ).
-
طمریر
لغتنامه دهخدا
طمریر. [ طِ ] (ع ص ) اسپ نیکورو. اسپ آماده ٔ جستن . (منتهی الارب ).
-
ذهلول
لغتنامه دهخدا
ذهلول . [ ذُ ] (ع ص ) اسپ نیکورو. (منتهی الارب ). اسب نیک رو. (مهذب الاسماء). جواد از خیل .
-
اجیاد
لغتنامه دهخدا
اجیاد. [ اَج ْ ] (ع اِ) ج ِ جید. گردن ها. || (ص ، اِ) ج ِ جواد. اسبان نیکورو.
-
وجیه
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ] (ص .) 1 - نیکورو، زیبا. ج . وجهاء. 2 - صاحب قدر و جاه .
-
خوبرو، خوبرو
واژگان مترادف و متضاد
پریچهر، پریرو، جمیل، خوبروی، خوشسیما، خوشکل، خوشگل، زهرهجبین، زیبا، صبیح، صبیحه، قشنگ، ماهسیما، مقبول، مهجبین، مهرو، مهسا، نکورو، نیکورو ≠ زشترو