نکوطلعتلغتنامه دهخدانکوطلعت . [ ن ِ طَ ع َ ] (ص مرکب ) نکوسیما. نکودیدار. خوش سیما : نکودل است و نکوسیرت و نکومذهب نکونهاد و نکوطلعت و نکوکردار. فرخی .ز دور هرکه مر او را بدید یک ره گفت زهی سوار نکوطلعت نکودیدار. <p class="aut
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن فرج بن اسماعیل یوسف بن نصربن الاحمر مکنی به ابوالولید الانصاری (677-725 هَ. ق .). وی از ملو» دولت بنی نصربن احمر در اندلس است . پدر او ولایت مالقة و سبتة داشت و اسماعیل بعد از او و