نیکومخبرلغتنامه دهخدانیکومخبر.[ م َ ب َ ] (ص مرکب ) نکومخبر. نیکوسیرت : هم میر نیکومنظری هم شاه نیکومخبری بر منظر و بر مخبر تو آفرین باد آفرین . فرخی .شادمان باد و به هرکام که دارد برسادآن نکوخوی نکومنظر نیکومخبر.<p class="auth
نکومخبرلغتنامه دهخدانکومخبر. [ن ِ م َ ب َ ] (ص مرکب ) نکونهاد. نیک باطن : دی همی آمد از بر سلطان آن نکومنظر نکومخبر. فرخی .یمین دولت محمود شهریار جهان خدایگان نکومنظر و نکومخبر. فرخی .شاد باش ای کریم
نکومخبریلغتنامه دهخدانکومخبری . [ ن ِ م َ ب َ ] (حامص مرکب ) صفت نکومخبر. نیکومخبری . نکونیتی . رجوع به نکومخبر شود.
نکوخویلغتنامه دهخدانکوخوی . [ ن ِ ] (ص مرکب ) نکوخو. رجوع به نکوخو شود : شادمان باد و به هر کام که دارد برسادآن نکوخوی نکومنظر نیکومخبر. فرخی .نکودلی و نکومذهب و نکوسیرت نکوخوئی و نکومخبر و نکومنظر. فرخی .</
نکومنظرلغتنامه دهخدانکومنظر. [ ن ِ م َ ظَ ] (ص مرکب ) نکودیدار. که ظاهرو قیافه ای خوش و مطبوع و پسندیده دارد : دی همی آمد از بر سلطان آن نکومنظر نکومخبر. فرخی .یمین دولت محمود شهریار جهان خدایگان نکومنظر و نکومخبر. <p class="a
کاملغتنامه دهخداکام . (اِ) مراد و مقصد. (برهان ) (غیاث ) (اوبهی ). مقصود. کامه . (از آنندراج ). ریژ. منظور. خواهش . آرزو. مطلوب . خواست . لَر. کَر. آرمان : جهان بر شبه داودست و من چون او ریا گشتم جهانا یافتی کامت کنون زین بیش مخریشم . خسر