نیکوکاریلغتنامه دهخدانیکوکاری . (حامص مرکب ) لطف . کرم . احسان . برّ.(السامی ). خوبی . مبرت . (یادداشت مؤلف ). خیر. کار خیر کردن . دستگیری : هرکه اخبار گذشتگان را بخواند... بتواند دانست که نیکوکاری چیست ... و چیست که از مردم یادگار ماند. (تاریخ بیهقی ). تا بدان حد که سلاط
نکوکاریلغتنامه دهخدانکوکاری . [ ن ِ ](حامص مرکب ) نیکوکاری . حسن عمل . (یادداشت مؤلف ). خیر. خیررسانی . کار نیک کردن . عمل نکوکار : یکی راه بی باکی و پربدی دگر ره نکوکاری و بخردی . فردوسی .دل مردم به نکو کار توان برد ز راه بر نکو
برنامۀ نیکوکاریtelethonواژههای مصوب فرهنگستانبرنامۀ چندساعتۀ تلویزیونی که هدف اصلی آن جمعآوری اعانه و کمکهای فردی یا گروهی خاص برای مصارف خیریه است
برنامۀ نیکوکاریtelethonواژههای مصوب فرهنگستانبرنامۀ چندساعتۀ تلویزیونی که هدف اصلی آن جمعآوری اعانه و کمکهای فردی یا گروهی خاص برای مصارف خیریه است
نیکوکاری کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ن، احسان کردن، وجدانداشتن، خدمتگزار مردم بودن، کار عام المنفعه کردن، مُصلح بودن، رفورم کردن، عیادتکردن، از ضعفا عیادت کردن، نواختن، دستگیری کردن
برنامۀ نیکوکاریtelethonواژههای مصوب فرهنگستانبرنامۀ چندساعتۀ تلویزیونی که هدف اصلی آن جمعآوری اعانه و کمکهای فردی یا گروهی خاص برای مصارف خیریه است