نق نقلغتنامه دهخدانق نق . [ ن ِ ن ِ ] (اِ صوت ) حکایت صوت طفلی بهانه جو. نام آواز طفل که چیزی را طلبد آهسته و پیوسته ، با آوازی چون گریان . (یادداشت مؤلف ). نغ نغ.
نیک نیکلغتنامه دهخدانیک نیک . (ق مرکب ) به خوبی . کاملاً. به کلی . یک باره : جان دریغم نیست از عیسی ولیک واقفم بر علم دینش نیک نیک . مولوی .گفت نادر چیز می خواهی ولیک غافل از حکم خدایی نیک نیک . مولوی .<b
نیکتافرهنگ نامها(تلفظ: niktā) (نیک + تا = نظیر ، مانند ، لنگه) ، نظیر نیک ، مانند نیک ، بسان نیک ، ← نیک .
نیک رویلغتنامه دهخدانیک روی . (ص مرکب ) نیک رو. رجوع به نیک رو شود : ای نیک نام ای نیک خوی ای نیک دل ای نیک روی ای پاک اصل ای پاک رای ای پاک طبع ای پاک دین .فرخی .
نیکانفرهنگ نامها(تلفظ: nikān) (نیک + ان (پسوند نسبت ، علامت جمع)) ، منسوب به نیک ، ← نیک ، به علاوه به معنی نیکها (اشخاص نیک) .