نیگرولغتنامه دهخدانیگرو. (اِخ ) دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل . در 12هزارگزی شمال غربی سه کوهه و 4هزارگزی غرب جاده ٔ زاهدان به زابل و در جلگه ٔ گرم معتدل هوایی واقع است و 1080 نفر سکنه دا
وراثتپذیری خصوصیnarrow heritability, narrow-sense heritabilityواژههای مصوب فرهنگستاننسبت وردایی افزایشی به وردایی رُخنمودی
پنگرولغتنامه دهخداپنگرو. [ ] (اِخ ) نام دهی در سه فرسنگ ونیمی مغربی اشکنان است . (فارسنامه ٔ ناصری ).
نرگولغتنامه دهخدانرگو. [ ن َ گ َ / گُو / ن َرْ رَ / رِ گ َ/ گُو ] (اِ مرکب ) نرگاو. گاو نر. (ناظم الاطباء).
نیرولغتنامه دهخدانیرو. (اِ) زور. قوت . (لغت فرس اسدی ص 416) (جهانگیری ) (رشیدی ) (انجمن آرا) (اوبهی ) (برهان قاطع) (غیاث اللغات ). توانائی . (ناظم الاطباء). توان . پهلوانی . نیرومندی . قدرت : نخست آفرین کرد بر دادگرکزو دید نیرو
نیروفرهنگ فارسی عمید۱. زور؛ قوه؛ قدرت؛ توانایی.۲. (فیزیک) عمل یک جسم بر جسم دیگر که باعث ایجاد کار در جسم دوم میشود.۳. [قدیمی] قابلیت؛ استعداد.
وادی نیگرولغتنامه دهخداوادی نیگرو. [ ی ِ ] (اِخ ) وادی نیغرو. رودی است در اندلس . و رجوع به وادی نیغرو شود.
جبل الاسودلغتنامه دهخداجبل الاسود. [ ج َ ب َ لُل ْ اَس ْ وَ ] (اِخ ) نام دیگر مونته نیگرو. رجوع به المنجد قسمت اعلام شود.
وادی نیغرولغتنامه دهخداوادی نیغرو. [ ی ِ ] (اِخ ) یا وادی نیگرو. رودی است در اندلس . (از الحلل السندسیة ج 2 ص 462).
وادی نیگرولغتنامه دهخداوادی نیگرو. [ ی ِ ] (اِخ ) وادی نیغرو. رودی است در اندلس . و رجوع به وادی نیغرو شود.