چهاریاریلغتنامه دهخداچهاریاری . [ چ َ /چ ِ ] (ص نسبی ) آنکه به چهار یار اعتقاد دارد. مؤمن به چهاریار. که به خلافت ، خلفای چهارگانه را بجا داند. آنکه به خلافت خلفای اربعه به ترتیب قائل باشد. که خلافت خلفاء راشدین حق داند. رجوع به چاریاری شود.
حرائریلغتنامه دهخداحرائری . [ ح َ ءِ ] (اِخ ) (سلیمان ...) متولد 1824 م . و متوفی 1870 م . ابوالربیع عبده سلیمان بن علی الحرائری الحسنی . اصل وی از یک خانواده ٔ ایرانی است که به شمال افریقیه سکونت گزیدند. به تونس متولد شد وعلوم
چاریاریلغتنامه دهخداچاریاری . [ چارْ ](ص نسبی ) چهاریاری . منسوب به چهاریار. قائل به خلافت خلفای اربعة بترتیب . سنی . از اهل سنت و جماعت . از عامه . یک تن از اهل سنت و جماعت . از اهل تسنن . عمری . چار خلیفه ای .
حروریلغتنامه دهخداحروری . [ ح َ ] (ص نسبی ، اِ) یکی از حروریة. رجوع به حروریة شود : راهی است بدین اندر مر شیعت حق راجز راه حروری و کرامی و کیالی .ناصرخسرو.