گاز همراهassociated gas, gas-cap gasواژههای مصوب فرهنگستانهیدروکربنهای گازیشکلی که بهصورت فاز گازی در شرایط دما و فشار مخازن نفتی وجود دارند
گاز حقیقیreal gas, imperfect gasواژههای مصوب فرهنگستانگازی که به علت برهمکنش بین مولکولی، خواص آن با خواص گاز آرمانی متفاوت است
گاز محلولsolution gas, dissolved gasواژههای مصوب فرهنگستانهیدروکربنهای گازی مخازن نفت که، بهدلیل بالا بودن فشار در مخازن، در هیدروکربنهای مایع حل شدهاند
گاز کاملperfect gas, ideal gas 2واژههای مصوب فرهنگستانگاز حقیقی بسیار رقیقی که نیروهای بین مولکولی آن بسیار کم است
هاشةلغتنامه دهخداهاشة. [ ش َ ] (اِخ ) نام دزدی است و از اولاد اوست جعدبن قیس بن قنان بن هاشه که یکی از شرفاست . (منتهی الارب ).
هاشالغتنامه دهخداهاشا. (اِخ ) (امیل ) سیاستمدار چک ، متولد در تروه -اسوینگ به سال 1872 م . و متوفی به سال 1954 م . وی رئیس جمهور آن کشوربود و در سال 1939 م . تسلیم قوای نظامی هیتلر شد.
هاشتلغتنامه دهخداهاشت . [ ش ِ ] (اِخ ) ژان لسنه . قهرمان فرانسوی . وی در حدود سال 1454 م . در بوه متولد شد. شهرت هاشت از آنجاست که زادگاه خود را که در سال 1472 م . در محاصره ٔ شارل لو ته مرر قرار گرفته بود بگشود.
هاشملغتنامه دهخداهاشم . [ ش ِ ] (ع ص ) آنکه نان در اشکنه خرد میکند. (ناظم الاطباء). هشم الترید لقومه ؛ فهو هاشم . (اقرب الموارد). || کوه نرم . (یادداشت مؤلف ). || دوشنده ٔ شیر. (یادداشت مؤلف ). ج ، هُشُم .
ذوهاشلغتنامه دهخداذوهاش . (اِخ ) (روضة ذی هاش ) موضعی است . عیاض بن نصر هری گوید : بروضة ذی هاش ترکنا قتیلهم علیه ضباع عُکِف ُ و نسور.
مدحت آراییلغتنامه دهخدامدحت آرایی . [ م ِ ح َ ] (حامص مرکب ) مدیحه سرائی : مشتری فر و عطاردفطنت است تحفه هاش از مدحت آرائی فرست .خاقانی .
سیاه کاسهفرهنگ فارسی عمیدبخیل؛ خسیس؛ فرومایه:◻︎ چرخ سیاهکاسه خوان ساخت شبروان را / نان سپید او مه و نانریزههاش اختر (خاقانی: ۱۸۶).
ستانفرهنگ فارسی عمیدآستانه؛ درگاه؛ درگه؛ جلو در خانه؛ کفشکن: ◻︎ به جای شنگرف اندر نگارهاش عقیق/ به جای ساروج اندر ستانهاش دُرَر (فرخی: ۱۲۹ حاشیه).
خوابندهلغتنامه دهخداخوابنده . [ خوا / خا ب َ دَ / دِ ] (نف ) خواب کننده . نائم . (یادداشت بخط مؤلف ). || پارچه ای که پرزه هاش روی هم می خوابد. (یادداشت مؤلف ). || قرارگیرنده بر چیزی . بر چیز دیگر قرارگیرنده .