هامزلغتنامه دهخداهامز. [ م ِ ] (ع ص ) عیاب . عیب کننده . الذی یعیب الناس من ورائهم و یغتابهم .(اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغة). || سخن چین . غماز. (منتهی الارب ) (معجم متن اللغة) (ناظم الاطباء). ج ، هُمّاز، هامزون .
اتاق کژبینی اِیمزAmes distortion roomواژههای مصوب فرهنگستاناتاقی که در آن سرنخهای خاص ادراک عمق بهصورت آزمایشی مورد استفاده قرار میگیرند تا درک آزمایششونده را از اندازة نسبی اشیای درون اتاق تحریف کنند نیز: اتاق اِیمز Ames room
حامزلغتنامه دهخداحامز. [ م ِ ] (ع ص ) زبان گز.- حامزالفؤاد ؛ مرد زیرک . تیزفهم . ظریف . سخت دل . (منتهی الارب ).
هامشلغتنامه دهخداهامش . [ م ِ ] (ع اِ) حاشیه ٔ کتاب لغت . مولد است . (از اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مرز. حاشیه . مقابل متن و بوم : متناً و هامشاً. (یادداشت مؤلف ).
مهامزلغتنامه دهخدامهامز. [ م َ م ِ ] (ع اِ) ج ِ مهمز. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مهمز شود.