لغتنامه دهخدا
حبالة. [ ح ِ ل َ ] (ع اِ) دام . احبول . احبولة. (منتهی الارب ). پای دام . (نصاب ) (دستوراللغة) (منتهی الارب ). دام صیاد. (منتهی الارب ). دام داهول . (محمودبن عمر ربنجنی ). و در بعض از لغت نامه ها:نوعی از دام . و در نسخه ای از مهذب الاسماء: دام آهو.و صاحب غیاث اللغات بنقل از م